به اعتقاد آنها:
«ما در آستانه رسیدن به آینده ای هستیم که در آن ریسک هـا و تهدیدهای زیست محیطی بی سابقه ای انتظارمان را می کشند. تلفیقی از تاثیرات آب و هوایی، کمبود منابع، تنوع زیستی و … آینده انسان را در معرض خطر قرار داده است».
علاوه بر همه این ها، کمرنگ و یا حتی بی رنگ شدن سلسله ای از اخلاق ها و شکاف محسوسی که از یک طرف میان انسانِ در مسیر تعالی با انسانی که در چنین روزهایی می زید، از طرفی دیگر شرایط خاص حاکم بر انسان این برهه از زمان، هر صاحب خرد یا صاحب دغدغه ای را وادار به تفکر و تامل همراه با حرکت و جریانی می نماید تا هراندازه از دستش بر می آید، روی دایره معرفت بریزد و از هیچ کاری برای نیل دادن انسان قرن حاضر به سمت و سوی واقعی یک زندگی متعالی، همراه با آسایشی جهانی برای تمامی موجودات هستی که روح هستی بخش به آنان لیاقت زندگی کردن بخشیده است، دریغ ننمایـد.
به راستی شاه راهی، جاده ابریشمی، زبان و احساسی مشترک میان تمامی موجودات هستی، که بتواند آنها را به سوی رسیدن به امنیت، آرامش، تعالی و کمال سوق دهد و موجب اتحاد و توانمندی افراد جامعه باشد، کدام است؟
این موضوع و اندیشیدن به ژرفای آن و اقدام برای بقـاء و برجای ماندن نسلی سالم، شایسته، همگام و متعالی که تقریباً آرمان جمع غالب همه علمـاء و فلاسفه، مخترعین و مکتشفین، مصلحین و ادبا، و نویسندگان و شعرای عالی مقام و تمام کسانی که به پیشرفت مدنیت کمک کرده اند، بوده- هست و خواهـد بود، ما را بر آن داشت تا برای یافتن عقیده و راه حل مشترک ایشان، مطالعه ای گسترده آغاز نماییم…
«آن اصلی که باید انسان را در راه رسیدن به یک زندگی باارزش و سعادتمند رهبری کند، نه نزدیکان و نه خویشان می توانند به کسی ببخشند و نه از ثروت و مال و مقام به دست می آید؛ بلکه تنها نیروی عشق است که آن را پدید می آورد» – افلاطون
اکنون ما به یک کلید طلایی دست یافته بودیم. دریچه ای طلایی که افلاطون بزرگ به روی ما گشوده بود. جان
تازه ایی یافتیم و این تازه ابتدای راه بود…
حال می بایست تمام زوایا و جوانب موضوع در هر عصری و هر اجتماعی بررسی می شد. آیا کسی با این عقیده همسو شده است…؟
ممکن است در حین ترک عالم، در چندین روح صلح و صفا کاشته، در چندین روح فروغی گذارده و در چندین روح عشق را دمیده باشید… – گراتری
اگر عشق در عالم نبود، هنر و صنعت و زیبائی هم نبود. عشق است که بشر را از خاکسترنشینی رهایی بخشیده و زیبائی را به زندگی ما راه داده است. – آناتول فرانس
من عشق میورزم زیرا میخواهم زندگی کنم – ژرژ ساند
عقل، همین که دروازه های بزرگ شهر عشق را به روی ما گشود، در آستان آن شهر می نشیند و پاسبانی می کند و از ورود دزدان و غارتگران که بدیها و اهریمنان عالم هستی را مددکارند، جلوگیری می نماید. – مترلینگ
و عشق؛ هر یک از موجودات خدایی و انسانی را تفسیر نموده ، آنها را به همدیگر پیوند می دهد و نیایش ها و قربانی های بشری را به خدایان و فرمان های خدایی را به بندگان می رساند… – افلاطون
آری اینگونه شد که این پیـام طلایی به ما الهام گشت. پیـامی جهانی که هر موجودی که از شرافت و روح هستی بخش برخوردار بوده، مزیّن به این کالای زرین گشته است. در انحصـار کسی نیست و محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد. اشتیاق به دست آوردن خوبی برای همیشه[افلاطون] تا هستی باقی است. احساسی عمیق، علاقهای لطیف و یا جاذبهای شدید که در میان مردمان صلح و آشتی برقرار می کند. اراده به توسعه خود با کسی دیگر است در جهت ارتقای آن کس… [اسکات پک]
نگهبانی نیرومند که نه مال و جلال و نه قوم و خویش و در میان مردمان، نتواند کرد[افلاطون]. پدر امنیت، ملاطفت، نازکی، نرمی، شادی و رغبت که بدو، خیرات عزت و همه بدیها ذلت و زوال یافته اند[افلاطون].
نزدیکترین دوست آدمیان است و شفابخش دردهایی است که راه خوشبختی و سعادت را بر بشر فرو بسته اند…
و شهد شیرین این جام زرین را لسان الغیب به کاممان ریخت:
عشقت رسد به فریاد گر خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چهارده روایت…
عشق به خود – عشق به خانواده – عشق به فرزند – عشق به کار – عشق به جامعه – عشق به هستی و جهان هستی و هر آنچه در اوست – عشق به هم نوع برای رسیدن به یک زندگی سعادتمند – عشق به آینده ای پر از زیبایی و امید برای وارثان زمین…
و در یک کلام بی پایان: عشق به خــدا
و اینگونه پیـام طلایی جهـان برای رسیدن به آرمان نهایی خود که تاسیس مرکز پژوهش، بررسی و کمک به حل معضلات و چالش های قرن ۲۱ و معرفی انسان الگو با توجه به ظرفیت های موجود جهانی می باشد، با شعـار «ما یکی هستیم- WE ARE ONE» متولد شد.
مجموعه پیـام طلایی جهان در جهت نیل به آرمان نهایی خود، به عنوان یک مجموعه بشر دوستانه مستقل بر اساس تقسیم بندی های فرآیند عمر انسان و معروف ترین آنها، روانشناس معـاصر آبراهام مزلو، هم اکنون فعالیت خود را در جهت نیازهای اولیه و در حوزه خوراک – پوشاک – پناهگاه- رفـاه – حفاظت از خود- آسایش خیال، به صورت پایه ای و گسترده آغاز نموده است.